فصل پنجم :
قسمت 1 – بازگشت به روال عادی زندگی : از شنیدن خبر ناگورار سقط جنین سیندی، مادر جایگزین جنین بیل و جن مدتی می گذرد. خانم و آقای کلاین کمی خودشان را جمع جور کرده اند و آماده پشت سر گذاشتن وقایع بد و ادامه زندگی هستند. اما قبل از هر چیز باید مطمئن بشوند که سیندی هم همین احساس را دارد. از این گذشته، آنها تصمیم گرفته اند که از این به بعد به گزینه سرپرستی بچه هم فکر کنند. از آنجایی که روند این کارها زمانبر است، بیل و جن برای گرفتن بهترین جواب، تصمیم دارند که هر دو راه را ادامه بدهند تا به چیزی که از صمیم دل آرزویش را دارند، یعنی خانواده خودشان برسند. قبل از رفتن به سر کار، جن و بیل وب سایت بچه های رنگین کمان که برای بچه های خاص بدنبال خانواده است، را بررسی می کنند. آنها می خواهند که یک بچه کوتاه قامت را به فرزند خواندگی بگیرند. با رفتن جن به سر کار بیل هم به دنبال کارهای قرارملاقات برای آگاهی از شرایط سرپرستی می رود. همان شب سیندی برای صرف دسر به خانه آنها می آید واین فرصت خوبیست که جن دوبار ه از او بپرسد آیا همچنان مطمئن است که میخواد مادر جایگزین جنین آنها باشد. چند روز بعد مددکار اجتماعی، آماندا، برای اولین جلسه آگاهی و بررسی شرایط به خانه بیل و جن می آید. او سوالهای زیادی از آنها می پرسد و می خواهد که خانه را کاملا بررسی کند. بیل و جن نگران این هستند که چیزی در خانه خاص آنها، برای بچه زندگی مناسب نباشد. آیا آماندا خانه و طرز زندگی آنها را تایید میکند و اجازه می دهد که وارد روند سرپرستی بشوند؟ این آغاز یک سال پر هیجان دیگر برای خانم و آقای کلاین است.
قسمت 2 – یک تشکر کوچک : این اولین روز شکرگزاری بیل و جن در خانه جدید شان است و چه چیزی از این بهتر که با دعوت از دوستانشان برای شام، آشپزخانه سفارشی ویژه شان را امتحان کنند؟ قبل از هر چیز بیل و جن منوی غذایی که حسابی هنر آشپزی آنها را به چالش می کشد، آماده می کنند. زمانیکه جن سر کار است، بیل یک لیست بلند و بالا از مواد مورد نیاز تهیه می کند. در فروشگاه او یک بوقلمون ده کیلوئی ، چند شیشه شراب مرغوب و حتی چند جوجه گوشتی کورنیش برای سگها بر میدارد. بله کاملا درسته، حتی از مگی و راکی هم باید در تعطیلات به خوبی پذیرایی شود! اما قبل از اینکه جن و بیل تعطیلاتشان را آغاز کنند، برای سرو غذاهای روز شکرگزاری، سری به پناهگاه محلی و خانواده های بی بضاعت جامعه می زنند. آنها در آشپزخانه صنعتی هوپ میژن، در آماده کردن غذا کمک می کنند. جن سعی میکند که پایها را با چاقویی به اندازه یک شمشیر، قسمت کند و بیل هم با یک سر قوطی بازکن خیلی بزرگ مشغول کار است. بعد از آن، جن و بیل شروع به پختن غذا در آشپزخانه مخصوص خودشان می کنند. بیل بوقلمون عظیم الچثه را می شوید و جن هم آن را چاشنی زده و قبل از گذاشتن در فر عالی و خوش اندازه شان، شکمش را می دوزد. بیل و جن تمام تلاششان را میکنند تا کارها هر چه سریعتر تمام شود، اما آیا واقعا می توانند قبل از رسیدن میهمان ها همه کارها را بکنند؟ چه اتفاقی برای جوجه کبابهایی که بیل برای سگها کباب کرده است، می افتد؟
قسمت 3 – فضای شخصی مردانه/زنانه : بیل و جن حسابی از خانه جدیدشان لذت می برند اما مثل همه خانه های ساخته شده، همیشه جزئیات کوچکی وجود دارد که می تواند به عنوان چیزهای کاملا شخصی استفاده شود. آنها هم تصمیم گرفتند که دیگر زمان آن رسیده که بیل کف گاراژ را برای ساختن فضای خصوصی خودش تعمیر کند.
بیل از بین تمام شرکتها، یک کمپانی مخصوص کفپوش از دیترویت که صاحب آن شخصی بنام دیو هست را انتخاب می کند. دیو برای او توضیح میدهد، که آنها کف گاراژ را آماده می کنند و بعد یک لایه چسب اپوکسی ریخته و در آخر هم کف پوشی دانه دار روی آن می چسبانند که رنگ آن باید به سلیقه خود بیل باشد. حتی باوجودیکه این محیط کاملا شخصی خود بیل است، باز هم مصمم است که جن باید در انتخاب رنگ نظر بدهد. اما هرچه با جن تماس میگیرد، به پیامگیر او وصل می شود. او که مجبور است خودش تصمیم بگیرد، امیدوارست که همه چیز خوب پیش برود. کمی بعد برای اینکه همه چیز منصافه باشد، جن هم میخواهد کمد لباسش را برای اینکه به فضای شخصی خودش تبدیل کند، با استایل هالیوود ریجنسی طراحی کند. او همینطور میخواد که میله های کمدش را اتوماتیک کند تا با فشار یک دکمه پایین بیانند. تیم طراحی که جن برای اینکار استخدام کرده، برای تغییرات لازم از راه می رسند. خیلی زود دیوارها با یک طرح خیلی زیبا پوشانده می شنود. هلن طراح اصلی تیم با جن برای تصمیم گیری درباره بعضی اجزا طراحی صحبت می کند. اما زمانیکه جن از هلن می پرسد که میتواند در حین انجام پروژه، از روند کارها با خبر شود، هلن این کار را قدغن میکند. او میخواهد که کل پروژه سورپرایز باشد. برای مشغول نگه داشتن ذهن جن تا زمان رونمایی از کمد جدید، خانم و آقای کلاین تصمیم می گیرند که کمد لباسی جن را با هم نگاه کنند تا ببیند چه لباسهایی را می توانند ببخشند. بالاخره کار کمد تمام می شود. آیا جن از نتیجه کار راضی خواهد بود؟ آیا هر دو فضای شخصی خانم و آقا مورد تایید قرار می گیرند؟
قسمت 4 – هال خانه را تزئین کنیم؟ : با تمام شدن تعطیلات شکرگزاری، بنظر بیل الان بهترین زمان برای تزئین خانه برای کریسمس است. او مشغول نصب رشته های لامپ به ایوان خانه می شود، اولین قدمی که با شروع آن متوجه میشود این کارها چندان هم آسان نیست. اما قبل از اینکه خیلی پیش برود، جن بیرون می آید و به بیل می گوید که یک شرکت خدماتی را برای تزئین خانه استخدام کرده است. بیل کمی ناراحت می شود. او دوست دارد که خودش این کار را انجام دهد. اما جن او را متقاعد می کند که با توجه به بزرگ بودن خانه و اینکه امسال همه فامیل برای کریسمس پیش آنها هستند، بهتر است که این بار، یک شخص حرفه ای این کار را انجام دهد. بزودی مارتین و تیم تزئیناتش سر می رسند و شروع به تبدیل خانه به یک قطب شمال واقعی میکنند. همزمان با کارهای آنها، بیل و جن هم درخت کریسمسشان را بیرون می آورند. اما چیزی که آنها حسابش را نکرده بودند این بود که در برابر سقف بلند و بیست متری خانه جدیدشان، درخت دو متری آنها، خیلی کوتاه بنظر میرسد. چه راه حلی برای این مشکل دارند؟ آنها درخت را در هال جلویی خانه میگذارند اما اتاق نشمین خالی بنظر می رسد. خانم و آقای کلاین تصمیم می گیرند از مارتین بپرسند که آیا او و تیمش می توانند یک درخت کریسمس هم برایشان بیاورند. مارتین سریع دست بکار می شود و یک درخت چهار متری را به اتاق نشیمن می آورند. جن و بیل که از دیدن درخت شگفت زده شده اند، به سراغ درخت خودشان در هال میروند تا با کمک جودی و دیو آن را تزئین کنند. وقتی که کارهای اتاق نشیمن تمام می شود، مارتین برای تمام کردن چراغانی ها، به تیمش در حیاط ملحق می شود. جن و بیل طراحها را با یک شربت سیب گرم غافلگیر می کنند. در آخر، مارتین همه را برای دیدن طرح عظیمی که ساخته، به بیرون دعوت می کند. کریسمس آغاز شده! و حالا تنها کاری که برای جن و بیل باقی مانده، گرفتن عکس برای کارت کریسمس است. آیا راکی و مگی چند لحظه ای سر جایشان آرام میگیرند و به آنها اجازه این کار را می دهند؟
قسمت 5 – چهار جنین کوچک؟ : بیل وجن در ادامه راهشان برای پدر و مادر شدن برای انتقال جنین ها به رحم مادر جانشین، سیندی در لس آنجلس هستند. آنها هنوز هم از سقط جنین سیندی شوکه هستند اما برای تلاشی دیگر خوش بینند و این بار شانس هم یار است. آنها چهار جنین برای کاشت در رحم سیندی دارند. پیش از رسیدن سیندی، جن و بیل به یک بازار محصولات کشاورزی فوق العاده در قلب لس آنجلس می روند تا کمی خرید کنند. آنها در آنجا به یک نانوایی مخصوص سگها می روند و جین کمی از شیرینی سگها را امتحان می کند. بعد از پیشواز سیندی در شهر، خانم و آقای کلاین تمام سعی و توجه شان را برای راحتی و آمادگی سیندی برای انتقال جنین میکنند. ابتدا جن هورمون های سیندی را به او تزریق می کند و سپس هر سه از یک شام زود لذت می برند. در طول شام زمانی که بیل عکسهای چهار جنین را به سیندی نشان میدهد کاملا مشخص است که چقدر هیجان زده است. صبح روز بعد، در زمان عمل انتقال جنین ها بیل خیلی مضطرب است. او از فکر امکان موفقیت حامگلی حسابی هیجانزده است و از اینکه شاید بیشتر از یک جنین به ثمر برسد و او پدر دوقلو، سه قلو و یا حتی چهارقلو بشود کم عصبی میشود. دکتر بوستانی فر تمامی چهار جنین را در رحم سیندی قرار می دهد وبعد از عمل و بازگشت به هتل بیل و جن تمام تلاششان را می کنند که سیندی کاملا استراحت کند. پس از مطمئن شدن از وضعیت سیندی، جن و بیل از غروب زیبا لذت میبرند وبا هم درباره رویاهایشان صحبت میکنند و بیل هم عشق و قدردانی اش را یکبار دیگر به جن ابراز میکند.
قسمت 6 – فروشگاهی در حال تولد : در طول یک سال گذشته بیل حسابی مشغول کار بر روی فروشگاه حیوانات خانگی اش، فروشگاه مگی و راکی بوده است. انتخاب جای مناسب و کارمندهای خوب شرط رونق کار است. جن و بیل دو جای ممکن را قبل از برداشتن قدم بزرگ و گرفتن جایی خیلی بزرگ، بررسی کرده اند. بیل می خواهد که فروشگاه را تا یک ماه آینده باز کند، پس کارهای زیادی را باید انجام بدهد که اولین آن، استخدام کارمند است. در حالیکه بیل مشغول مصاحبه با چند آدم حرفه ای و غیر حرفه ای است، جن یک کشیک ۲۴ ساعته در بیمارستان را میگذراند. بعدا جودی، مادر جن هم به بیل ملحق میشود، او قرار است که مدیر داخلی فروشگاه باشد و طبیعتاً نظرش بسیار مهم است. پس از اینکه روز بیل و مصاحبه هایش با کارمندهای احتمالی تمام میشود، برای جن شام به بیمارستان می برد. زندگی خانم و آقای کلاین این روزها خیلی شلوغ است و آنها باید از هر فرصتی برای با هم بودن استفاده کنند. بعد از شام، یک نوزاد نارس خیلی بیمار بدنیا می آید و جن و تیمش او را دوباره احیا می کنند. جن روزی خیلی طولانی در بخش مراقبتهای ویژه نوزادان داشته و بالاخره در ساعت چهار و نیم صبح فرصت پیدا می کند که کمی استراحت کند. روز بعد زوج ما دوباره به فروشگاه حیوانات جاییکه دوستشان ریک مشغول نوسازی آنجاست، می روند. جن ایده هایی دارد که نقشه های بیل و ریک را کاملا بهم می زند. خانم و آقای کلاین از دیدن پیشرفتشان در این پروژه خیلی خوشحالند و بیصبرانه منتظر باز کردن فروشگاه برای عموم هستند.
قسمت 7 – یک کریسمس کاملا کلاینی : بیل و جن رویای پذیرایی جشن بزرگ سال را درخانه جدیدشان داشتند و بالاخره این روز فرا رسید. خانواده هر دوی آنها به هیوستون می آیند و در خانه بیل و جن می مانند. پانزده نفر زیر یک سقف. روزی که قرار است همه به هیوستون برسند، جین کار می کند پس بیل باید به تنهایی از پدر و بردارهایش پذیرایی کند. بیل از نشان دادن خانه جدید و امکانات ویژه ای که برای او و جن کار گذاشته شده است، احساس غرور و رضایت می کند، اما چیزی که بیشتر از همه او را هیجانزده می کند، آمدن برادرزاده هفت ماهه اش رایلی است. صبح روز بعد، همگی در آشپزخانه سفارشی جن و بیل برای صرف یک صبحانه عالی به میزبانی مردان خانواده جمع می شوند. پدر بیل همه را مهمان تست فرانسوی خود میکند اما پختن غذا برای آدمی با قدی معمولی روی اجاقهای به این کوتاهی می تواند چالش برانگیز باشد. بعد از صبحانه، همگی برای تور هیوستون سوار واگن های شهری می شوند. واگن، جلوی سازه های نمادین هیوستون، آبشار جرالد دی هاینز با ارتفاع بیست متر و باغ تندیس هنرمندان محلی توقف میکند. بعد از واگن سواری، تامی برادر کوچکتر بیل، از او میخواهد که از رایلی مراقبت کند، خواسته ای که بیل را به چالش میکشد. و واقعا چه چالش بزرگی! اولین کاری که بیل با کمی کمک از طرف جن باید انجام دهد، عوض کردن پوشک رایلی است. اما رایل چندان تمایلی به همکاری ندارد. بیل از اردوی آموزش بچه داری موفق بیرون می آید، اما هم او و هم رایلی حسابی خسته شده اند. بیل و جن از دیدار خانواده شان خیلی لذت بردند اما در تمام طول این مدت فکرشان درگیر این بود که آیا سیندی مادر جایگزین بعد از قرار دادن چهار جنین در رحمش باردار شده است یا نه. جواب سوال آنها بالاخره بعد از رفتن خانواده ها مشخص می شود.
قسمت 8 – آماده، بجا، خونسرد : با توجه به اینکه زندگی در این مدت به خاطر تعطیلات شلوغ و تلاشهای ناموفق بارداری در رحم جایگزین پر از اضطراب شده، بیل تصمیم می گیرد که جن را برای یک تعطیلات آخر هفته آرامش بخش به ساحل گالوستون ببرد. اما برای اینکه همه چیز غافلگیر کننده باشد، باید خودش چمدان جن را ببندد. آیا از پس اینکار بر می آید؟ در گالوستون نقشه های بیل طبق برنامه پیش می رود. صبح روز اول، بعد از صرف یک صبحانه خوب، او جن را برای یک ماساژ دلپذیر پا به اسپای هتل می برد. در طول زمانی که جن دارد از وقتش لذت می برد، بیل ترتیب یک دور بازی کروکت را در حیاط بسیار زیبای هتل میدهد. اما آیا جن می تواند حس رقابت خود را در زمان بازی کنترل کند؟ برنامه بعدی، یک قدم زدن رمانتیک در ساحل است، سیاحتی که خاطرات خوب روز عروسیشان را زنده میکند. برای عصر آن روز، بیل یک سفر ویژه به مکانی عمومی که می توانند بر روی بام آن از یک شراب خوب لذت ببرند را ترتیب می دهد. این لحظات آرام به آنها فرصت می دهد که باهم در مورد فشار عصبی پدر و مادر شدن صحبت کنند. شب با برگشتن به هتل و سورپرایز دیگر بیل که گل و کادوهای مورد علاقه جن است، پایان می یابد.
قسمت 9 – افتتاحیه بزرگ آخر هفته : زمان افتاح بزرگ فروشگاه مگی و راکی، فروشگاهی که بیل دو سال گذشته برای راه انداختنش کار کرده، فرا رسیده. همه اجناس در قفسه ها چیده شده و کارمندان آماده شروع کارند. اما زمانی که جن خبر نتیجه سونوگرافی و اینکه باید برای برداشت تخمک به لس آنجلس برود را میدهد همه چیز کمی از آب و تاب می افتد. او از اینکه افتتاحیه را ازدست می دهد متاسف است اما بیل معتقد است که جن باید برود. برای اینکه جن در این سفر تنها نباشد، آنها تصمیم گرفتند که سیندی، مادر جانشین هم با او همراه شود. اما بیل هم باید در یک سفر جداگانه به لس آنجلس برود و اسپرم مورد نیاز برای باروی تخمکهای جن را تامین کند. در زندگی معمولی خانواده کلاین، هیچ چیزی آسان نبوده است. روز بعد در حالیکه جن سر کار است، جودی مغازه را باز میکند. بیل ساکش را برمیدارد و افتتاحیه را برای رفتن به لس آنجلس ترک میکند. زمانیکه به لس آنجلس میرسد، با جودی وضعیت کارها را چک میکند. باران در هیوستون تا حدودی روی افتتاحیه تاثیر گذاشته است. او سریع به کلینیک دکتر بوستانی فر می رود، کار خود را انجام میدهد، بعد از آن در هتلی که قرار است جن و سیندی آن شب را آنجا بگذرانند، برای گذاشتن گل در اتاقشان، توقف سریعی میکند. و دوباره سوار هواپیما میشود و به هیوستون بر میگردد، همه این کارها در یک روز بد بارانی.
همان شب، زمانی که بیل هنوز در آسمان است، جن و سیندی به لس آنجلس می رسند و به سمت هتل می روند. فردا روز بزرگی است و جن از اینکه سیندی در زمان عمل در کنار اوست، خیلی خوشحال است. در حالیکه بیل دومین روز افتتاحیه را میگذراند و چهره های آشنایی را در فروشگاه می بیند، جن عمل سخت دیگری را برای برداشت تخمک انجام میدهد. سیندی که به بیل قول داده از جن مراقبت کند، او را در جریان همه کارها قرار می دهد. آیا این آخرین دوره برداشت تخمک، موفقیت آمیز خواهد بود؟ و آیا باران برنامه افتتاحیه را بهم خواهد زد؟ این یک آخر هفته پر مخاطره برای خانواده کلاین خواهد بود.
قسمت 10 – مهار دوباره زندگی : در این قسمت خانواده کلاین، بیل و جری تلاش میکنند که غصه لقاح ناموفق تخمکها را پشت سربگذارند و به زندگی عادیشان باز گردند. جن طبق معمول حسابی درگیر کار است. در بیمارستان یک بخش جدید زنان و اطفال باز شده و جن باید دقیقا بررسی کند که چهارپایه هایش را در جای مناسب بگذارند و دستگاههای ضدعفونی کننده دست را جایی نصب کنند که قدش برسد. کمی بعد از بخش زنان و زایمان با او تماس می گیرند و اطلاع میدهند نوزادی به دلیل تب بالای مادرش، ممکن است که به معالجه احتیاج داشته باشد . جن انتظار یک معاینه ساده دارد اما وقتی که هیچ علائم حیاتی در نوزاد نمی بیند، او و تیمش مجبور می شوند که نوزاد را احیا کنند. در فروشگاه حیوانات، بیل تلاش می کند که با آوردن یک روانشناس حیوانات، رونقی به کارها بدهد. پس از اینکه روز کاری به پایان میرسد، جن برای یک شوی لباس که عواید آن برای بیمارستان جمع می شود و یک دورهمی دخترانه که خیلی لازم دارد، به یکی از بوتیک های شیک هیوستون میرود. با رسیدن تعطیلات آخر هفته بیل از اینکه جن می تواند در فروشگاه با او باشد، هیجان زده است. او بلافاصله جن را سر کار میگذارد و اصلاح یک سگ بزرگ را به او می سپارد. در قسمت فروش، جن خانواده ای را که سه سال پیش معالجه کرده بود می بیند. دیدن نتیجه ماندگار تلاش جن برای نوزادان بسیار زیباست. بیل از بودن جن در فروشگاه بسیار خوشحال است و آنها روز شلوغ خود را با قاب گرفتن یک دو دلاری خوش یمن که یکی از مشتریان به بیل داده به پایان می رسانند.
قسمت 11 – کوکتل پارتی : یک اتفاق خیلی مهم در حرفه جن در حال افتادن است. او قرار است مدیریت آموزشهای مبتنی بر شبیه سازی آتشنشانی هیوستون را بعهده بگیرد و هدف از این برنامه آگاهی رساندن به آتشنشان های زبده برای کمکهای حرفه ای تر به کودکان آسیب دیده در صحنه حادثه است. این اولین باری است که آتشنشانی و بیمارستان با هم در این زمینه کار میکنند و برای جشن گرفتن این همکاری، جن و بیل برای شرکت کنندگان این برنامه و حامیان اختصاصی آن، در خانه شان یک میهمانی برپا می کنند. اما همانطور که بیل می گوید: یک مهمانی غذا لازم دارد و آنها برای انتخاب غدا باید یک تشریفات غذای معروف هیوستون را ببینند. خانم و آقای کلاین اولین تجربه امتحان غذا، نمونه های مختلف پیش غذا و چند آبجو و شراب محلی خود را برای انتخاب یک منوی غذا انجام میدهند. خبر خوب و بد اینست که آنها هر چیزی را که امتحان می کنند دوست دارند. پس منوی غذا را چطور انتخاب کنند؟ در روز آموزش شبیه سازی، آتش نشانها در بیمارستان کودکان تگزاس، آماده یادگیری از تیم جن هستند. و برای نشان دادن اهمیت این رویداد، شهردار هیوستون هم به آنجا می آید. اضطراب و نگرانی با تمام شدن آموزشها، بپایان نمی رسد زیرا بیل و جن باید مطمئن شوند که خانه برای پذیرایی از مهمانها آماده و مناسب است. در حالی که آنها حسابی مشغول تمیز کردن خانه هستند، ماشین جارو برقی خراب می شود! اما خوشبختانه بیل سریع می رود و یک جاروبرقی دایسون میخرد و با اینکار همه چیز را درست میکند. پس از گفتن و انجام همه کارها، آیا واقعا این تلاش پیشگامانه جن موفقیت آمیز بوده است؟ و آیا مهمانی شان به یک شب بیاد ماندنی تبدیل می شود؟
قسمت 12 – یک کمی کانتری : در این قسمت، بیل وجن برای سخنرانی جن در یک کنفرانس مراقبتهای پزشکی به نشویل مسافرت می کنند. بعد از اینکه جن همه را از سخنرانی خود درباره آموزش پزشکی مبتنی بر شبیه سازی، شگفت زده می کند، خانم و آقای کلاین برای گشت و گذار در شهر موسیقی بیرون می روند. بیل برای این سفر میخواهد کمی سبک کانتری داشته باشد و برای همین بدنبال یک کمربند با سگک بزرگ برای خودش و یک لباس خوشگل وسترن برای جن است. زوج ما در یک فروشگاه لباسهای وسترن، پوتین، کمربند و پیراهن می خرند. برای بیل و جن پیدا کردن لباسهای سایز کوچک که خیلی بچگانه هم بنظر نیاید، سخت است اما آنها موفق می شوند و فروشگاه را با دستی پر ترک می کنند. و بعد از آن، برای تجربه زندگی شبانه نشویل و رقص به بار اسب وحشی می روند. خانواده کلاین قبل از بازگشت به هیوستون سری به فروشگاه پریموبیل می زنند تا اسکوتر سفارشی جدید جن که برای رفت و آمد سریع و راحت تر او در بیمارستان سفارش داده اند، را امتحان کنند.
قسمت 13 – کمی غرور (ارق) ایالتی : طبق معمول سر جن در بیمارستان خیلی شلوغ است و در این هفته که یک ماموریت جدید هم به کارهایش اضافه شده است. دو روز به افتتاح بخش زنان در بیمارستان کودکان تگزاس مانده و جن و تیم شبیه سازی اش برای اطمینان از آماده بودن این بخش، مشغول انجام آزمایش های لازم هستند. بعد از یک هفته پرکار و افتتاح بخش زنان، خانم و آقای کلاین با ماشین جدید جن به یک مسافرت زمینی از هیوستون به سن آنتونیو می روند. بیل و جن حدود ۴ سال است که در تگزاس زندگی می کنند ولی هنوز خیلی از جاهای این ایالت را ندیده اند. آنها احساس میکنند که تگزاس همیشه خانه شان بوده و جایی است که میخواهند بچه شان در آن بزرگ شود. زوج ما بعد از رفتن به لولو برای قایق سواری به رودخانه معروف سن آنتونیو ریور واک می روند. بعد از قایق سواری به بازار شهر می روند جایی که بیل می خواهد که یک نقاشی کاریکاتور بخرد. او خواسته های خاصی از نقاش دارد که ممکن است نتیجه کار را کمی ترسناک کند. بیل همین طور میخواهد برای جشن عید پاک در مغازه، چند تخم مرغ پراز کاغذ رنگی بخرد. او جن را با شکستن یکی از این تخم مرغها روی سرش، غافلگیر می کند. بعد از یک روز طولانی گشت و گذار، زوج ما حسابی خسته و پاهایشان از راه رفتن زیاد درد گرفته است، برای همین بیل برای بازگشت به هتل، یک درشکه می گیرد. خانم و آقای کلاین در درشکه باز هم به موضوع اصلی خودشان یعنی بچه بر میگردند. آنها تصمیم گرفته اند که از راه فرزندخواندگی بچه دار شوند. این سفر برای زوج ما یک فرصت بسیار خوبی بود که تگزاس را بهتر ببینند ، دوباره با هم ارتباط برقرار کنند و تصمیم های بزرگی بگیرند.
قسمت 14 – وقتشه که کمی سالم تر زندگی کنیم : همه اعضای خانواده کلاین احساس می کنند که کمی از نظر جسمی روی فرم نیستند. حتی راکی، سگ خانواده هم باید کمی وزنش را کم کند و برای همین زوج ما یک برنامه سلامت و تناسب اندام را شروع می کنند.
جن معتقد است زندگی سالمش باید بدون استرس و عجله شروع شود و برای همین با کلاس مدیتیشن آغاز می کند. بیل برای مقابله با عادتهای بد غذایی اش به دیدن مشاور تغذیه می رود و حتی با کمک او برای خرید خواربار و پرکردن خانه با غذاهای سالم می رود. بعد از خرید مواد غذایی، بیل سعی میکند که غذای سالمی بپزد اما با دیدن جن که برای جایزه دادن به خودش یک کیک فنجانی شکلاتی خوشمزه خریده، حسابی وسوسه می شود. آنها برای اینکه زندگی پر تحرک تری داشته باشند برای سفارش دوچرخه هایی که مناسبشان باشد به گالوستون میروند. در فروشگاه دوچرخه فروشی، رنگ، فرمان و صندلی دوچرخه مورد نظرشان را انتخاب می کنند.
بعد از ترک فروشگاه، زوج ما برای خرید آبمیوه و لذت بردن از زندگی جزیره به یک بار آبمیوه فروشی میروند.
قسمت 15 – انتخاب یک راه جدید : تعطیلات آخر این هفته مصادف با عید پاک است و خانم و آقای کلاین برنامه های زیادی دارند. فروشگاه مگی و راکی پر از فعالیتهای مختلف است. خود مگی لباس عید پاکش را پوشیده و بیل و جن اولین شکار تخم مرغ عید پاک رو برای سگها ترتیب داده اند. درهای فروشگاه کاملا بسته و قفل است و صاحبان سگها قلاده ها را باز میکنند و اجازه میدهند که سگها بدنبال پیدا کردن جایزه های خوشمزه عید پاک بروند. بعد از آن، بیل و جن قدم زنان تا آخر خیابان میروند و متوجه می شوند که خیابان را برای یک سرگرمی شکار بزرگتر بسته اند. اما بامزه ترین سرگرمی، برنامه سرپرستی خرگوشهاست که مگی و راکی برگزار کننده آن هستند. اصلا عجیب نیست که جن دلش بخواهد یکی از خرگوشها را به خانه ببرد اما بیل به او یادآوری میکند که با خانه ای پر از سگ، فکر بردن یک خرگوش چندان عاقلانه نیست. اما آنها برنامه خیلی بزرگتری در پیش رو دارند. از زمانیکه آنها تصمیم به پدر ومادر شدن گرفتند، همیشه به سرپرستی گرفتن بچه هم فکر کرده اند. با تمام کردن کارهای بررسی خانه و اثر انگشت، قرار است که حالا با مارتا بنیاندگذار سایت بچه های رنگین کمان، سازمانی که تمام وقت خود را وقف پیدا کردن پدر و مادر برای بچه های خاص کرده، ملاقات کنند. بیل و جن امیدوارند چیزهای بیشتری در مورد سرپرستی بچه های خاص یاد بگیرند و همینطور اطلاعاتی در مورد سرپرستی بین المللی اطلاعاتی پیدا کنند. مارتا که دانش و تجربه زیادی در اینباره دارد خوشحال می شود که این اطلاعات را در اختیار آنها قرار بدهد و البته از این همه تحقیقاتی که خود بیل و جن انجام داده اند هم شگفت زده می شود. مارتا یک برنامه خاص دارد و چیزی که به آنها نشان میدهد، می تواند زندگی آنها را برای همیشه تغییر دهد…
قسمت 16 – شب مخصوص پسرها/دخترها : اخیرا همه چیز در خانه خانم و آقای کلاین حسابی شلوغ بوده است. جن مشغول نوشتن فصلی از یک کتاب پزشکی است و بیل هم حسابی درگیر کارهای فروشگاه است و هر دو همزمان هم با جدیت تمام دنبال کارهای بارداری در رحم جایگزین و سرپرستی بچه هستند. این زوج به کمی استراحت و آرامش نیاز دارند و برای همین هر کدام برنامه گذراندن یک شب در کنار دوستان خودشان را ترتیب می دهند. جن با دوستانش بیرون از خانه در یک بار شراب قرار میگذارد و بیل هم در خانه بازی پوکر دارد. بیل در مسیر راه گرفتن میز پوکر، ماشینش را هم می شوید. بعد از اجاره میز پوکر، برای خرید وسایل مخصوص پسرها، به یک مغازه سیگار فروشی میرود.
در حالیکه بیل مشغول آماده کردن وسایل است، جن برای خرید یک لباس جدید که میخواهد برای بیرون رفتن با دوستانش بپوشد، به فروشگاه مورد علاقه اش میرود. وقتی شب موعود فرا می رسد، جن به بیل برای آماده کردن خانه برای پوکر کمک میکند اما ایده او از بازی پوکر خیلی شاهانه تر از چیزی که بیل فکر میکند است. زمانیکه که خانمها از هم صحبتی هم لذت میبرند، آقایان دور میز نشسته اند و بازی را شروع میکنند. شب با جمع شدن هر دو گروه در خانه بیل و جن برای خوردن مشروب و کمی رقص به پایان می رسد.
قسمت 17 – پسر طلایی : بیل و جن قدمهای جدی تری برای سرپرستی بچه بر می دارند. برای باخبر شدن از روند کارها، آنها میزبان مارتا، بنیانگذار وب سایت بچه های رنگین کمان که مختص پیدا کردن خانه همیشگی برای بچه های خاص است، می شوند. او عکسهای یک پسربچه دوست داشتنی که مارتا او را بن صدا می کند و مشکل دیسپلازی اسکلتی دارد را به بیل و جن نشان میدهد. آنها بلافاصله عاشقش می شوند و برای شروع کارها با تینا در آژانس بین المللی فرزندخواندگی امید کودکان تماس میگیرند. تینا به آنها اطلاع میدهد که او موفق شده است بن را به لیست بچه های آژانس خودش اضافه کند، و فعلا او را در حالت رزرو نگه داشته است، اما بیل و جن باید هرچه زودتر کارهای اداری را تمام کنند. این خبر، حسابی آنها را به جنب و جوش می اندازد. بیل و جن این بچه را میخواهند و برای آوردن او به خانه هر کاری که لازم باشد را انجام می دهند. خیلی زود بیل و جن برای ملاقات حضوری با تینا به سنت لوئیس می روند. تینا خبرهای مهمی برای آنها دارد: بن رسما با جن و بیل برای سرپرستی هماهنگ است. پس از انجام کارهای اداری، او پسر خانم و آقای کلاین خواهد شد. زمان تصمیم گیری درباره اسم پسر جدیدشان رسیده، و آنها ترجیح میدهند اسمی را انتخاب کنند که اسم اصلی او «جین ری» به معنای خورشید طلایی در آن گنجانده شود. تینا به بیل وجن فیلمی از بن درحال بازی با پرستارانش نشان میدهد. دیگر همه چیز واقعیت دارد!
بعد از ملاقات با تینا، بیل و جن به یک رستوران روی بام میروند تا این همه اطلاعات را هضم کنند. حالا آنها دیگر وارد بازی انتظار شده اند که بسیار سخت است، اما از هر زمان دیگری هم پر انگیزه ترند.
و با این واقعیت که به زودی پدر و مادر می شوند، تصمیم می گیرند آماده باشند.
قسمت 18 -و اسمش : در آخرین باری که خانم و آقای کلاین را دیدیم، باخبر شدند که روند کارهای سرپرستی یک پسر کوچولو از چین در حال انجام و پیشرفت است. آنها حالا مشغول یادگیری زبان چینی و پختن دامپلینگ و همینطور آماده شدن برای دادن خبر رسمی شدن کارهای سرپرستی به جودی و دیو هستند. بیل و جن بالاخره دارند پدر و مادر می شوند! سر شام، با هم درباره اسم های احتمالی پسر آینده شان صحبت میکنند. آیا آنها اسم مورد علاقه جن را انتخاب میکنند یا بیل را؟ کمی بعد و در یک لحظه غم انگیز، بیل و جن تصمیم میگیرند که بخاطر متمرکز شدن روی روند فرزندخواندگی، دیگراز پدر مادر شدن از طریق رحم جایگزین دست بردارند. قدم بعدی برای بیل و جن انتخاب اتاق و تزئین آن برای پسرشان است. بیل فضای فوتبالی را پیشنهاد میدهد اما جن دنیای زیر آب را ترجیح میدهد.
بعد از درست کردن تخت دو طبقه و چسباندن برچسبها روی دیوار، آنها چند عکس برای آلبومی که میخواهند به چین بفرستند، میگیرند. و در آخر هم یادداشتی از طرف پدر و مادری هیجان زده. اما آنها چه چیزی برای گفتن به پسری که تا حالا ندیده اند، دارند؟ آیا میتوانند کلمات مناسبی برای این لحظه زندگیشان که همیشه در خاطره شان می ماند، پیدا کنند؟
قسمت 19 – اتفاقی در روند سرپرستی : حالا که روند کارهای فرزند خواندگی روبه جلوست، زمان آن رسیده که خانم و آقای کلاین برای پدر و مادر شدنشان، آمادگی های لازم را فراهم کنند. قبل از هر چیز باید خانه شان را برای زندگی بچه ایمن کنند. و این بدین معناست که درهای کابینتها را محکم کنند، همه گوشه کناره های تیز را بپوشانند و یک محل بازی مطمئن و امن در اتاق تلویزیون درست کنند. قفل های آشپزخانه به حدی قوی هستند که خود بیل و جن هم به سختی می توانند در کمدها را باز کنند!
موضوع بعدی در دستور کار آنها، خرید کالسکه بچه است. پیدا کردن یک کالسکه کوچک که جن بتواند با آن کار کند، آسان نیست. در حقیقت، باز و بسته کردن کالسکه برای او یک چالش بزرگ بدنی است.
روز بعد، هر دوی آنها به سر کار می روند و زمانیکه جن خبرهایی درباره سرپرستی به دستش می رسد، سعی میکند که آن را با بیل در میان بگذارد. اما ارتباط ضعیف خط مانع می شود که بیل همه صحبتهای جن را بشنود و فقط متوجه بخشی از حرفهای او می شود. بیل باید برای فهمیدن اینکه آیا مشکلی در روند کارهای سرپرستی شان پیش آمده یا نه، تا آمدن جن به خانه صبر کند.
خبری که جن با آمدنش به خانه میدهد، می تواند همه چیز را عوض کند…
قسمت 20 – ایمنی بچه : زندگی برای خانم و آقای کلاین در شرف تغییر است. بیل از دولت چین نامه ای دریافت کرده که تأییدات نهایی برای سرپرستی پسر آینده شان «ویل» صادر شده است. از آنطرف هم، عکسهای جدیدی از دختری که آنها میخواهند به فرزند خوادگی بگیرند و اسمش را «زوئی» بگذارند، هم به دستشان رسیده است. همه این خبرهای خوب به این معناست که فشارها برای آمادگی ورود نه یکی بلکه دو تا بچه به خانه شان، بسیار زیاد است.
زمان خریدن یک مینی ون، ماشینی که رانندگی اش بیل را نترساند، ایمن کردن خانه، و تمام کردن کارهای اتاق بچه ها رسیده است. بیل و جن یک مینی ون را برای رانندگی امتحان می کنند و نصب صندلی بچه را در آن تمرین می کنند. زمان رانندگی در جاده، بیل نمی تواند خودش را کنترل کند که قابلیتهای ماشین را امتحان نکند.
و به محض تمام شدن این کار، جن خانه را برای شرکت در یک سخنرانی ترک میکند و بیل را برای اداره کارهای ایمنی کردن خانه و تمام کردن رنگ اتاق زوئی تنها می گذارد.
سوال مهم این است که وقتی جن به خانه برمیگردد با چه چیزی روبرو می شود؟
قسمت 21 – جاده ای به سوی پدر و مادر شدن : در حالیکه بیل و جن آماده رفتن به چین و آوردن پسر خوانده شان، ویلیام هستند، از این فرصت استفاده میکنند و مروری بر سفر پر فراز و نشیبشان در راه پدر و مادر شدن می کنند. از اولین تصمیم آنها برای تشکیل خانواده تا روزی که متوجه شدند دیگر یک پسر دارند، راهشان پر از چالش، انتخابهای سخت، شادی و غم بود.
بعد از این تصمیم که بارداری برای جن خطرناک است، آنها تمام توجه شان را به رحم جایگزین مأتوف کردند. و خیلی زود با مرکز والدین جانشین تماس گرفتند و با امید اینکه تخمک های جن با موفقیت بارور بشوند و آنها را در رحم جایگزین قرار دهند، تحت درمانهای باروری قرار گرفتند. در طول این راه، آنها با دکتری مهربان و دلسوز و مادر جانشین کسی که می توانست برای جن مثل خواهر بشود، آشنا شدند و معنای واقعی عشق و حمایت را چشیدند. خانم و آقای کلاین برای اینکه شانس خود را محدود نکنند، اقدامات سرپرستی را هم انجام دادند. و در این زمان پسر بچه ای چینی کسی که به همان اندازه که بیل و جن میخواستند پدر و مادر بشوند، به پدر و مادر نیاز داشت، به آنها معرفی شد. و اینجا بود که مرحله جدیدی از سفر آغاز شد و کارهای پذیرش و تائیدیه ها تمام زندگی آنها را تحت الشعاع قرار داد. اما با سرسختی و پشتکارشان، رسما با پسر آینده شان مطابقت داشتند و مشکلی برای سرپرستی وجود نداشت.
و حالا آماده رفتن هستند. همه چیز برای رفتن به چین و دیدار پسرشان آماده است. خانم و آقای کلاین دیگر دارند خانواده کلاین می شوند.
قسمت 22 – شمارش معکوس برای رفتن به چین : تنها چند روز تا رفتن جن و بیل به چین و آوردن پسرشان باقی مانده است. اما آنها باید حتما قبل از سفر چند واکسن بزنند، چیزی که بیل به شدت از آن می ترسد. از آن طرف هم زمانی که در فروشگاه، سگشان مگی خیلی بد برای یک پسربچه کوچک پارس میکند، بیل و جن مصمم می شوند که قبل از آمدن ویل به خانه، برای مگی یک مربی بگیرند تا او را برای رفتار با بچه ها تربیت کند. از آنجاییکه باید برای ویلیام هم چمدان ببندند، جن برای خرید به فروشگاه لباس بچه ها میرود تا با اندازه هایی که از پرورشگاه برای او فرستاده اند، چند دست لباس بخرد.
نهایتا شب قبل از پرواز بیل و جن به چین فرا می رسد. آنها که از شدت هیجان خوابشان نمی برد، آخرین بارها را می بندند و زمانی را هم برای قدردانی از تغییراتی که در زندگیشان در حال وقوع است می گذرانند.
قسمت 23 – ویلیام ما داریم می آییم : جن و بیل آماده شروع بزرگترین سفر زندگیشان هستند. آنها برای ملاقات با پسر اولشان و تمام کردن کارهای سرپرستی او به چین می روند. پس از سالها برنامه ریزی مملو از نا امیدی، آنها هیوستون را درحالی ترک می کنند که میدانند وقتی باز میگردند، دیگر پدر و مادر هستند.
بعد از فرود در پکن، آنها با ایمی رابط آنها با مرکز سرپرستی کودک، ملاقات می کنند. چند روز طول می کشد تا بتوانند ویل را ببینند و برای همین به آنها توصیه میشود که این مدت را به گشت و گذار و شناخت چین بگذرانند. راهنمای سرزنده و خوش اخلاق آنها، مایکل بیل و جن را به میدان تیان آن من، خیابان خوراکیها که کوچه ای پر از غذاهای عجیب و غریب است و در نهایت دیوار بزرگ چین می برد. آنها بعدا به هوهوت، زادگاه ویل که در مغولستان داخلی قرار دارد، سفر می کنند. در آنجا ساندرا یک راهنمای محلی که لباسهای سنتی به تن دارد به پیشوازشان می آید. او بیل و جن را به یک بازار خیلی شلوغ میبرد و در آنجا میتوانند برای ویل آخرین خریدهای لازم را انجام دهند. آنها کلی اسباب بازی، کالسکه و یک صندلی ماشین می خرند و وقتی که به هتل بر میگردند، اسباب بازیها در اطراف اتاق می گذارند تا وقتی فردا ویل برای دیدار با جن و بیل می آید، آنها را پیدا کند.
روز بعد روز اولین دیدار خانواده است. بیل و جن به اتاق کنفرانس هتل می روند و روی صندلیهای شان، انتظار آمدن پسرشان را می کشند.
قسمت 24 – …:
قسمت 25 – بالاخره یک خانواده شدیم: روز سفر جن، بیل و پسر جدیدشان، ویل فرا رسیده است. آنها برای انجام آخرین مراحل کارهای سرپرستی به شهر گوانگ ژو در جنوب چین پرواز میکنند. در گوانگ ژو به یک پارک نزدیک محل اقامتشان می روند تا با ویل از هوای خوب لذت ببرند. برای خانم و آقای کلاین مشخص است که پارکهای چین کاملا با پارک های آمریکا فرق دارند. آنها انتظار تاب و سرسره داشتند اما ظاهرا پارکهای چین بیشتر مثل فستیوال های شهری و پر از ماشین آلات تفریحی و سرگرمی است. خانواده کلاین در کنار دریاچه ای در پارک کمی استراحت میکنند. اما یک پسر بچه سه ساله چندان استراحت نمی کند و بیل و جن باید تمام مدت دنبال او بدوند و حتی کمی هم دچار دردسر و آشفتگی بشوند، اما پدر و مادر جدید ما، از پس سختی ها و نگرانی ها با وقار و اعتماد به نفس بر می آیند. ویل و پدر و مادرش با هم لحظاتی محبت آمیز و پراز عاطفه دارند.
قسمت 26 – آماده سفر : این آخرین توقف مسافرت دو هفته ای خانواده کلاین برای سرپرستی در چین است. برای بازگشت به هیوستون، خانم و آقای کلاین باید ویل را برای یک معاینه پزشکی و سپس برای گرفتن مدارک سفر پسرشان به سفارت آمریکا بروند. کلینیک پزشکی مملو از دیگر خانواده های فرزندپذیر است. ویل برای انجام آزمایش خون سل از بیل و جن گرفته می شود. اگر نتیجه آزمایشهای او مثبت باشد، ممکن است که او را برای هفته ها بلکه ماهها در چین نگه دارند. بیل و جن بیرون آزمایشگاه منتظر نشسته اند و صدای گریه و فریاد ویل را می شنوند. بیل توضیح میدهد که گاهی اوقات پیدا کردن رگ دست در یک کوتاه قامت خیلی سخت است و پرستاران مجبورند که از کف پای ویل خون بگیرند. جن همانطور که بیل ، ویل را نگه میدارد سعی میکند او را دلداری بدهد و آرام کند. بالاخره دکتر بیل و جن را صدا میزند و خبر مهم را به آنها می دهد… بیل برای سفر مشکلی ندارد.
کمی بعد می بینیم که بیل، ویزای ویل را میگیرد و خانواده کلاین این اتفاق مهم را با غذای سنتی آمریکا، همبرگر و چیپس جشن میگیرند. از آنجاییکه تولد جن هم هست، بیل او را تشویق میکند که کمی برای خودش خرید کند. جن سعی میکند یک لباس سنتی چینی که اندازه اش باشد را بخرد و در کمال تعجب یک لباس عالی پیدا میکند.
این پایان سفر بیل و جن به چین است و آنها در آخر این سفر برنامه یک قایق سواری بر روی رود پرل را می گذارند. خانم و آقای کلاین در حالیکه در دماغه قایق ایستاده اند و به چراغهای شهر پر زرق و برق نگاه میکنند، با هم درباره سفرشان و زندگی جدید پیش رویشان صحبت می کنند.
قسمت 27 – پس از بازگشت به آمریکا : خانم وآقای کلاین برای به سرپرستی گرفتن پسرشان، ویل، دو هفته را در چین گذراندند. آنها به سه شهر سفر کردند و فرهنگ و تارخ چین را تجربه کردند و با پسر جدیدشان ارتباط برقرار کردند. و حالا در راه بازگشت به هیوستون و خانه هستند! پس از بازگشت و دیداری پر از شادی با پدر و مادر جن در فرودگاه، ویل را به خانه جدیدش جایی که با خوش آمد راکی، مگی و یک مهمانی غافلگیر کننده روبرو می شود، می برند.
بعد می بینیم همانطور که خانواده سعی میکند که با ویل صمیمی تر بشود و او را بهتر بشناسد، جن می خواهد یک سری قانون ها هم در خانه جا بیندازد. اولین کار، یک شام خانوادگی است و این بدین معناست که آنها باید به فروشگاه بروند و مواد لازم شام را بخرند. با دیدن اینکه خرید ساده یک روز کامل طول میکشد، بیل و جن متوجه می شوند که همه چیز با بودن یک بچه سه ساله فرق میکنه. بعد از ماجراجویی های فروشگاه، خانواده کلاین به خانه برمیگردند و جن اولین غذای خانگی ویل را می پزد. حالا دیگر آنها میدانند که ویل اشتهای خوبی دارد اما سوال اینجاست که آیا او دستپخت مامانش را دوست خواهد داشت؟
قسمت 28 – روتین جدید ویل : خانم و آقای کلاین از اولین هفته های پدر و مادر شدن و نشان دادن همه کارهای سرگرم کننده در محله و خانه به ویل لذت می برند. امروز، آنها ویل را برای کمی تفریح به پارک نزدیک خانه شان می برند. ویل خیلی از وسایل بازی پارکهای آمریکا سر در نمی آورد و برای همین جن با کمک گرفتن از کودک درونش به ویل نشان میدهد که بعضی از وسایل بازی چطور کار می کنند. آنها بازی در پارک را با رفتن به یک ماشین بستنی فروشی به پایان می رسانند. با تاریک شن هوا، جن ویل را در سینک روشویی حمام، می شوید و و بعد هم خانم و آقای کلاین ویل را در تخت خواب اتاق جدیدش می خوابانند.
قسمت 29 – همچنان با شتاب : در زندگی خانواده کلاین، آرامش معنایی ندارد و همیشه گردبادی بپاست. علیرقم اینکه جن و بیل به تازگی پدر و مادر یک پسربچه سه ساله شده اند، سرعت زندگی آنها کمی کاهش نمی یابد. یک روز شلوغ دیگر شروع شده و آنها درگیر سوار کردن پسرشان ویل به ماشین و داشتن یک روز خوب خانوادگی در پارک نزدیک خانه هستند. فروشگاه بیل یکی از شرکتهایی است که یک رویداد مخصوص سگها بنام میهمانی سگها در پلازا را برگزار میکنند. بلافاصله پس از تمام شدن این مراسم، خانواده کلاین باید سوار هواپیما بشوند و برای دیدن خانواده بیل به فلوریدا بروند.
در میهمانی سگها، بیل حسابی درگیر پیشبرد موقعیت کاری فروشگاه است و جن و بیل سرگرمیهای مختلفی را تجربه می کنند. این اولین باری است که در چنین فضای شلوغی بیل همراه جن نیست. او همانطور که از میان آدمها و حیوانات رد می شود، تلاش میکند که به تنهایی ویل را اداره کند. این کاملا واضح است که کنترل و نگهداری ویل نه تنها از نظر جسمی برای جن مشکل است بلکه از نظر روحی هم متقاعد کردن این پسربچه سه ساله سرسخت هم کار آسانی نیست. بعد از آن او به بیل ملحق می شود و خانوادگی با سرعت به سوی فرودگاه می روند. روز بعد، خانواده کلاین در مهمانی غسل تعمید ریگان دختر برادر بیل شرکت میکنند و این اولین بار است که ویل کل خانواده کلاین شامل پدر و مادر و برادرهای بیل را می بیند. بعد از میهمانی، جویی کوچکترین برادر بیل از جن و بیل می خواهد که پدر و مادر خوانده نوزاد هنوز متولد نشده او باشند. خانم و آقای کلاین حسابی تحت تاثیر قرار میگیرند. روز بعد، تمامی خانواده کلاین برای داشتن یک روز خوب در شهربازی به لگولند می روند.
قسمت 30 – اولین تعطیلات خانوادگی : بیل و جن و پسرشان ویل ادامه تعطیلات خود را در فلوریدا می گذرانند و امروز قرار است که با ماشین، این ایالت را برای رفتن به ساحل سن پترزبورگ طی کنند. خانم و آقای کلاین خیلی سفرشان هیجانزده هستند چون می خواهند شب را در هتلی که ازدواج کرده بودند، بمانند. مسافران به هتل می رسند و جن بینهایت مشتاق رفتن به ساحل شنی همراه ویل است. بعد از رفتن به اتاقشان و پوشیدن لباسهای شنا، خانواده کلاین به ساحل می روند اما ویل کوچولو خیلی طرفدار ساحل نیست. کمی بعدتر خاله جین در ساحل به دیدار آنها می آید و مدت زمانی را با خانم و آقای کلاین و آشنا شدن با ویل می گذراند. جن از او می پرسد آیا ممکن است که شب از ویل نگهداری کند تا او و بیل بتوانند بیرون بروند. خاله بارب، بدون هیچ تردیدی می پذیرد. این اولین قرار تنهایی بیل و جن بعد از بچه دارشدنشان است و برای اینکه پنجمین سالگرد ازدواجشان در جایی که ازدواج کردند هستند، همه چیز خیلی خاص تر است.
زوج ما از یک شام رومانتیک در یک رستوران روی بام لذت میبرند و شب زیبایشان تنها یک بار با تماس خاله بارب به هم میخورد. خانم و آقای کلاین ازغروب زیبا بر مکان خاصشان لذت می برند.
قسمت 31 – مادر شاغل : پس از هفته ها وقت گذراندن با خانواده، جن باید دیگر به کار در بیمارستان برگردد. او خانه را قبل از بیدار شدن ویل ترک می کند. این برای جن یک احساس جدید است که از نوزادان دیگر نگهداری کند در حالیکه فرزند خودش بدون او در خانه است. او بیمارهای جدید زیادی دارد و زمانی که به بخش مراقبت های ویژه نوزادان سر می زند، با دقت زیاد یادداشتهایی بر میدارد. زمانیکه که فرصت کمی برای استراحت پیدا می کند، با خوشحالی عکسهای ویل را به همکاران نشان می دهد. زمانیکه جن سر کار است، بیل با ویل کوچولو خانه اند. آنها با هم چند بازی می کنند و قبل از خواب بعد ازظهر ویل، برای خوردن بستنی بیرون می روند. وقتی جن از سر کار بر میگردد، ویل هنوز خواب است. جن که خیلی در روز اول کارش خسته شده است از بیل می خواهد که کمی پاهایش را ماساژ بدهد. و بیل همینطور که پاهای جن را میمالد برایش از روزی که با ویل داشته، تعریف می کند.
کمی بعدتر، جن و بیل در آشپزخانه و مشغول آماده شدن برای پذیرایی از چند دوست که برای دیدن ویل به آنجا می آیند، می شوند. در زمان صرف شام، دکترها درباره پزشکی و نیازهای احتمالی ویل صحبت می کنند. جن توضیح می دهد که بنظر میرسد ویل در خواب خوب نفس نمی کشد و آنها می خواهند او را برای آزمایش خواب ببرند. چند روز بعد، ویل کوچولو شب را برای انجام آزمایشهای خواب، در بیمارستان می گذراند. جن و بیل او را به بیمارستان کودکان تگزاس می برند و در آنجا به ویل یک کلاه و الکترودهایی وصل می شود تا بتوانند فعالیت مغز و تنفسی او را بررسی کنند. نتایج آزمایش خواب نشان میدهد که ویل اختلال شدید وقفه تنفسی در خواب دارد و باید معالجه شود.
قسمت 32 – دکتر بردن ویل : بعد از انجام آزمایشهای خواب، خانم و آقای کلاین ویل را برای یک ارزیابی پزشکی دو روزه، به شهر ویلمینگتون در ایالت دلاویر می برند. اولین ملاقات روز با دکتر مکنزی متخصص ارتوپد است، اما قبل از آن باید از ویل عکسهای رادیولوژی گرفته شود. بعد از آن ویل را برای شنوایی سنجی می برند که در آنجا متوجه می شوند که او دچار ناشنوایی خفیفی است. و سپس نوبت به آخرین قرار ملاقات روز اول در بیمارستان دلاویر می رسد. دکتر توصیه می کند که بهتر است ویل را عمل کنند و لوله هایی در گوش او کار بگذارند که بوسیله آنها مایه گوش تخلیه شود و این به بهتر شدن شنوایی او کمک می کند. او همچنین پیشنهاد می کند که برای باز بودن مجرای تنفسی ویل در زمانیکه خواب است، شاید بهتر باشد که لوزه ها و لوزه سوم او هم برداشته شود. روز دوم و آخرین روز بررسی های پزشکی بر روی ویل کلاین کوچک فرا می رسد. امروز بیل و جن، ویل برای ملاقات با دکتر بابر متخصص ژنتیک و دوست جن می برند. بعد از پایان ملاقات ، بیل و جن اقرار میکنند که با وجود این همه اتفاقهای افتاده کمی گیج شده اند و تصمیم های خیلی زیادی برای گرفتن در خانه دارند.
قسمت 33 – اولین و بهترین روز مادر : خانواده کلاین به هیوستون برگشته اند و زندگی با شتاب در جریان است. زمان آن فرا رسیده که برای کمک گرفتن، پرستار بچه ای استخدام کنند. جن و بیل با یک شرکت پرستار خانه گفتگو می کنند و بعد دو پرستار نظر آنها را جلب می کند و در نهایت تصمیم می گیرند که از بین آن دو، پرستار جوانتر که سابقه کار با بچه های خاص دارد، را استخدام کند. از آن طرف هم در تعطیلات آخر هفته روز مادر است وبیل می خواهد که برای جن کار خاصی بکند. او و ویل برای خرید بعضی وسایل کاردستی و ساختن یک هدیه خوب برای جن به یک فروشگاه سفال فروشی می روند. روز مادر فرا می رسد و جن باید به سر کار برود، زمانیکه جن آماده رفتن می شود بیل و ویل در آشپزخانه برای مامان قهوه درست میکنند و آن را در فنجان جدید و شخصی اش می ریزند. بیل و ویل هدیه جن را میدهند و او حسابی عاشقش می شود چون که ترکیب دو چیز مورد علاقه اوست: ویل و کافئین.
جن پسرهایش را میبوسد و به سر کار می رود. زمانیکه جن مشغول کار است، بیل و ویل کیکهای فنجانی را با خامه، تکه های شکلات و همه چیزهای خوشمزه تزیین می کنند. جن بعد از کار به خانه می آید و ویل و بیل بلافاصله مهارتهای تزئین کیکشان را به او نشان می دهند. به نظر جن، کیکها عالی تزئین شده اند و خیلی هم خوشمزه اند. بعد از خوردن کیک، جن متوجه جای دستهای ویل روی سینی میشود و احساساتی می شود. .بعد از آن خانم و آقای کلاین برای اینکه ویل سوار قطار اسباب بازی اش شود، بیرون و به پیاده رو اطراف خانه می آیند. در حالیکه بیل و جن دست در دست هم قدم می زنند، جن به بیل می گوید با وجودیکه هیچ چیزی برای مقایسه با امروز ندارد، اما امروز برای او بهترین روز مادر است.
قسمت 34 – آموزش کودک نوپا : بیل و جن از دلاویر برگشته اند و باید درباره عمل جراحی ویل تصمیم هایی بگیرند. آنها درباره سود و ضررهای عمل و اینکه کجا باید انجام بگیرد، بحث می کنند. در همین میان دستگاه فشار جریان هوای همیشه مثبت برای کمک به تنفس ویل در خواب هم میرسد. تکنسین ها نحوه کار با دستگاه را در حالیکه جن سرکار است برای پرستار ویل و بیل توضیح می دهند. جن از سرکار به خانه می آید و برای ویل یک سورپرایز دارد. از آنجاییکه ویل یک روز پر از اضطراب با دستگاه تنفس داشته، جن برای او یک سه چرخه جایزه خریده است. سوار و پیاده کردن ویل از ماشین برای جن کار مشکلی است و این کار با آمدن زوئی سخت تر هم خواهد شد، پس خانم و اقای کلاین تصمیم گرفته اند که ماشینی با ابزارهای کمکی مانند بالابر ویلچر بگیرند تا بتوانند با ویل و کالسکه اش راحت سوار ماشین بشوند. آنها برای دیدن مدلها و طرحهای مختلف، به یک فروشگاه اصلاح و تغییر ماشین می روند. با به میان آمدن صحبت از اصلاحات، بیل دوچرخه ویل را سر هم می کند اما پاهای ویل به پدالها نمی رسد پس آنها دوچرخه را هم برای تعمیر به یک مغازه دوچرخه سازی میبرند. زمانیکه دوچرخه آماده شد، خانم و آقای کلاین، ویل را برای دوچرخه سواری در اطراف خانه، بیرون می برند.
قسمت 35 – اولین روز پدر بیل : با وجودیکه هنوز یک هفته به روز پدر مانده، اما جن تصمیم میگیرد که امروز در خانه آنها روز پدر باشد و بیل را با یک روز خاص پدر و پسر غافلگیر می کند. در پدر واقعی، خانواده کلاین برای اولین عمل جراحی ویل در دلاویر خواهند بود. جن می داند که بیل با اینکه اولین روز پدرش را در کنار پسرش در بیمارستان بگذراند، مخالفتی ندارد اما دلش می خواهد که قبل از اینکه از شهر بروند، برای او کار جالبی بکند. جن یک جعبه کادو پیچی شده را به ویل می دهد و از او می خواهد وقتی که بابا را دید، این هدیه را به او بدهد. این هدیه تی شرتهای مثل هم برای پدر و پسر است. روی تی شرت بیل نوشته شده: مرد بزرگ و روی تی شرت ویل: مرد کوچک. جن پد و پسر را به یک فروشگاه ماشین های مدل کوچک می برد که آنجا با هم یک کامیون می سازند و با آن در یک جاده خاکی مسابقه می دهند. و از آنجا برای خوردن ناهار به یک همبرگر فروشی می روند. بعد از ناهار جن برای کوتاه کردن موهایش، بیل و ویل را با خود به یک آرایشگاه میبرد. با وجودیکه جن وقت کوتاه کردن مو دارد اما تصمیم می گیرند که زمان اولین کوتاهی موهای ویل رسیده است.
قسمت 36 – عمل جراحی ویل : خانم و آقای کلاین و پسرشان ویل در ویلمینگتون، دلاویر هستند. امروز، یک روز قبل از عمل جراحی ویل که قرار است در آن لوزه هایش برداشته شوند، در گوشهایش لوله بگذارند و از سر و گردنش عکسهای ام آر آی گرفته شود، است. با وجودیکه بیل و جن نگرانند اما می خواهند که توجهشان را برای داشتن یک روز خوب و خاص برای ویل متمرکز کنند. از آنجایی که ویل عاشق ماشین و قطار است، جن یک موزه خصوصی ماشینهای بخار برای دیدن پیدا کرده است. و بعد از موزه برای خوردن ناهار به یک غذاخوری محلی می روند. صبح روز بعد، روز عمل جراحیست. بیل و جن ویل را به اتاق آمادگی قبل از عمل می برند و روی تخت می گذارند .جن درخواست یک چهار پایه میکند تا بتواند بالا برود و روی تخت کنار ویل بنشیند. با اماده شدن تیم پزشکی، بیل و جن ویل را می بوسند و از اتاق بیرون می روند. و حالا بیل و جن تنها و نگران در اتاق انتظار، نشسته اند. یک پرستار از قبل همه برنامه های روز برای آنها توضیح داده است. بعد از عمل، بیل و جن در اتاق ویل که در حال بهبود است در بیمارستان می مانند. زمانیکه ویل از جای خود بلند می شود و لباسش را می پوشد، بلافاصله بیرون می دود و در راهروههای بخش مراقبتهای ویژه کودکان مشغول بازی و دور زدن می شود. همانطور که ویل مشغول چرخیدن در بخش است ، یکدفعه با بارب مادر بیل، و ناپدری او چاک که برای سر زدن و گذراندن وقت با نوه شان به بیمارستان آمده اند، برخورد می کند. همه تصمیم می گیرند که به کافه بیمارستان بروند و ببیند که آیا ویل اشتهای غذا خوردن دارد. بعد از ناهار، خانواده کلاین تصمیم می گیرند که برای سرگرمی مورد علاقه بیل، حباب باد کردن، به حیاط بیمارستان بروند. پس از یک بازی مفصل، آنها تصمیم می گیرند که برای استراحت دیگر به بیمارستان برگردند.