لورنزو دا مدیچی بهترین نمونه یک انسان عصر رنسانس است. به عنوان رئیس خانواده قدرتمند فلورانسی در قرن پانزدهم، وی دورهای روشنفکری را رهبری کرد که قابل مقایسه با عصر طلایی یونانی بود.
رهبری لورنزو و خانوادهاش فضایی از فرهنگ، خردمندی و حکمت را باعث شد که در آن هنرمندان بزرگی چون لئوناردو داوینچی، میکل آنژلو و بوتچلی به وجود آمدند. هنرمندانی که کارهایشان هنوز هم موجب احترام و تحسین است. اما خانواده پرقدرت و ثروتمند مدیچی به همان اندازه در سیاست نیز مهارت داشتند. سیاستی که در واقع قدرت بود و توسط نیکولو ماکیاولی هم عصرشان شرح داده شده است. آنها حاکم جذابترین شهر آن دوره بودند بدون اینکه دفتری داشته باشند. توانایی آنها در اعطا کردن و یا دریغ داشتن باعث شده بود اهالی فلورانس و رقبای سیاسی از آنها بترسند و یا به آنها احترام بگذارند، عاشقشان باشند و یا از آنها متنفر باشند.
لورنزو و برادرش گیلیانو هدف بزرگترین نزاع سرد عصر رنسانس ایتالیا بودند. در ۲۶ آوریل ۱۴۷۸، گروهی خیانتکار گیلیانو را با حداقل ۱۹ ضربه چاقو به طرز وحشیانهای به قتل رساندند و جسد در حال خونریزی او را بر روی زمین کلیسای جامع ایل دومو رها کردند. لورنزو به شدت مجروح شد اما فرار کرد تا فلورانس را همچنان در دستان مدیچی نگه دارد.
برای قرنها، تاریخدانها اعتقاد داشتند که خانواده پازی، که از رقبای بانکداری مدیچی بودند و نسبت به قدرت آنها حسادت داشتند در مرکز این توطئه پیچیده قرار داشتهاند.
اکنون دکتر مارچلو سیمونتا تاریخدانی در دانشگاه وسلیان نامهای رمزنگاری شده پیدا کرده است که این آدمکشی فجیع را پیچیدهتر میکند. آیا در توطئه پازی دیگرانی نیز وجود داشتند که کاملا درگیر ماجرا بودند؟ آیا این یک نقشه بینالمللی بود که دوک اوربینو که گفته میشد دوست لورنزوست در آن شرکت داشت؟ و اینکه آیا ریشههای این توطئه خونین به پاپ میرسید؟