قسمت 1 (پیش داوری و تعصب) : علم ثابت کرده اگر هر کدام از ما یک ثانیه برای تصمیمگیری دربارهی شلیک به یک فرد مسلح وقت داشته باشیم، بیشتر ما به یک فرد سیاهپوست شلیک میکنیم… تفاوتی هم نمیکند اهل کجا باشیم چون مطالعه و تصویربرداری از مغز نشان داده تعصبها همیشه بخشی از قضاوتهای ما را تشکیل میدهند. به عنوان مثال وقتی ما صورت یک مرد سیاه پوست را میبینیم به طور کلیشهای او را عصبانی تصور میکنیم حتا اگر حالت عادی داشته باشد.
اما برای برطرف کردن این پیش داوریها و تعصبها امیدی هم وجود دارد: همدلی از ویژگیهای اصلی پستانداران است و یک راه عجیبوغریب برای داشتن همدلی بیشتر ما وجود دارد: راه حل این است که بازیهای کامپیوتری فوقالعاده خشن بازی کنیم!
قسمت 2 (آیا زمان میتواند به عقب برگردد ؟) : ما باور داریم زمان فقط در یک جهت حرکت میکند: به سمت جلو. اما آیا ممکن است این درک ما از زمان، تنها بخشی از واقعیت باشد؟
آلبرت اینشتین گفته تفاوت میان گذشته، حال و آینده، تنها یک توهم لجوجانهی قدیمی است. تجربههایی در فیزیک کوانتوم نیز نشان داده آینده بر روی زمان حال تاثیر میگذارد: اتفاقی که در آینده خواهد افتاد بر روی انتخابهایی که ما فکر میکنیم در حال حاضر داریم، تاثیر میگذارد.
قوانین فیزیک نشان میدهند امکان دیدن گذشته وجود دارد اما تغییر آن پس از آنکه اتفاق افتاد غیرممکن است.
آیا ممکن است ما روزی بتوانیم پیامی را به گذشته ارسال کنیم؟
قسمت 3 ( آیا ما به دلیلی وجود امده ایم ؟ ) : معنای زندگی چیست؟ آیا زندگی چیزی فراتر از برآوردن نیازهای زیستی و انتقال ژنها است؟
آیا زندگی تنها نسخه برداری و گسترش ایدهها یا همان «میم»ها است؟ در حقیقت اگر روزی ماشین بتوانند ایدهها را بهتر از انسان گسترش دهد، دیگر وجود انسان ضروری نخواهد بود.
نظریهی جدید زیستشناسی میگوید هدف نهایی حیات پردازش اطلاعات است. ما بخشی از میلیاردها سال تلاش جهان برای کشف و درک خود هستیم. دانشمندان در حال کشف این موضوع هستند که داشتن حسِ هدف – هر هدفی – رندگیهای ما را بهتر و لذتبخشتر خواهد ساخت.
آیا همین موضوع – یعنی پیدا کردن دلیلی برای بودن – میتواند دلیل نهایی بودن ما باشد؟
قسمت 4 : آیا ما در ماتریس زندگی میکنیم؟
جهان ما به نظر واقعی میرسد. اما اگر واقعی نباشد چه؟ آیا ممکن است ما و جهان اطرافمان تنها به عنوان یک کد کامییوتری وجود داشته باشیم؟
واقعیت این است که ممکن است ما چیزی بیشتر از یک کاراکتر در بازیهای ویدیویی که برای سرگرمی شخص دیگری ساخته شده نباشیم.
ممکن است مه بانگ در حقیقت چیزی بیشتر از لحظهای که کسی کلیدی را زده و جهان ما را روشن کرده، نبوده باشد.
اما یک کامپیوتر چطور میتواند تمام جنبههای جهان ما را تحت تاثیر قرار دهد؟ ممکن است رویدادهای تصادفی در حقیقت به نوعی برنامهریزی شده باشد؟
آیا ما روزی میتوانیم عیب و مشکلی پنهان در قوانین جهان کشف کنیم و از یک کد مخفی رمزگشایی کنیم؟ آیا ما در ماتریس زندگی میکنیم؟
قسمت 5 : آیا فرازمینیها درون ما هستند؟
چرا ما تاکنون در هیچ جایی از جهان، حیات موجودات فرازمینی را کشف نکردهایم؟ آیا ما در جایی اشتباه به دنبال فرازمینیها میگردیم؟
تحقیقات جدید نشان میدهد، بهتر است ما در جای دیگری به دنبال حیات فرازمینی بگردیم: در جایی نزدیکتر، در خانههای خودمان!
مقدار زیادی از «دی.ان.ای» ما از یک منبع اسرارآمیز خارجی آمده اما آیا ممکن است «دی.ان.ای» ما از فضای دیگری آمده باشد؟ آیا ممکن است خود ما هم بخشی از فرازمینیها باشیم؟ اشکال میکروبی حیات ممکن است از دنیای فرازمینیها به زمین رسیده باشد و امروز کشفیات جدید، گونههایی از میکروبهای غیرعادی را در قسمتهای فوقانی جو نشان میدهند.
این نیز محتمل است که حیات فرازمینی هماکنون به گونهی حیاتی دیجیتالی که درون تکنولوژیهای ما پنهان است، وجود داشته باشد!
قسمت 6 : آیا واقعیت، دروغ است؟
همهی ما باور داریم دروغ گفتن شرمآور است اما هنوز هم بیشتر ما به عمد یکدیگر را فریب میدهیم.
آیا مغزهای ما از زمانهای دور برای دروغ گفتن برنامهریزی شده؟ بررسی مغز کسانی که بیماری دروغگویی دارند ممکن است به درک ماهیت این موضوع کمک کند. آیا تکنولوژی به ما کمک کرده تا راحتتر یکدیگر را فریب دهیم؟
آیا حواس محدود ما مانع از این میشود که حقیقت واقعیت راببینیم؟ آیا ممکن است واقعیت این باشد که حافظههای ما هک میشوند و در آن موارد نادرست جای واقعیت را میگیرند؟
در این میان بررسی دنیای زیراتمی ممکن است یا ما را به حقیقت نزدیک کند… یا اینکه تصور ما را از آن دگرگون کند.
آیا حقیقت دروغ است؟