قسمت 1 : شلیک یک گلوله، جرقهی شعله ورشدن جنگی را زد که به سرعت تبدیل به مرگبارترین جنگهای انسانی تا آن زمان شد.
در این اوضاع آشفته، نسل جدیدی از سربازان ظهور کردند که در میان آنان بسیاری از رهبران و فرماندهان ناشناختهی قرن بیستم حضور داشتند.
هنگام شروع جنگ در اروپا آدولف هیتلر، یک نقاش ناموفق بود در جستوجوی علتی بود که برایش باورپذیر باشد.
او به این باور میرسد که بهتر است برای توانمندسازی ارتش آلمان تلاش کند.
در سوی دیگر جنگ، وینستون چرچیل جوان قرار دارد، در راس نیروی دریایی انگلستان، نیرویی پرقدرت و مجهز و آماده برای موفقیت.
اما هنگامی که او در شرق در نبرد گالیپولی شکست خورد، مجبور به استعفا و برنامهریزی برای مواجهه در جبههی غربی شد.
در طول جنگ بهنظر میرسید همه چیز به سود آلمان است تا آنجا که آمریکا سرانجام وارد میدان شد و بهسرعت روند جنگ را دگرگون کرد.
«داگلاس مک آرتور» و «جورج پاتون»، با هدایت بزرگترین عملیات که برای ارتش آلمان خفت بار بود، توانستند آلمان را وادار به تسلیم کنند.
پس از پیروزی و پایان جنگ، یکی از پیآمدهای آن بنیانگذاری سازمان ملل و مذاکرات صلح پایداربود.
اما پیمانهایی که آنها امضا کردند منجر به ظهور غولهای جدید شد: ژاپن و آلمان، که از نظر اقتصادی ورشکسته شده بود، سرشار از احساس تحقیرشدگی و خشم بودند. آدولف هیتلر و بنتو موسولینی به سرعت شروع به انجام فعالیت و ایجاد ناآرامی به نفع خود در این ارتباط کردند، به این امید که صلح مدت زیادی به درازا نکشد.
قسمت 2 : با کمک آمریکا نیروهای متفقین سرانجام موفق شدند ارتش آلمان را از خاک فرانسه بیرون کنند. هر لحظه ممکن بود جنگ متوقف شود اما تنشها تنها گریبان رهبران سیاسی را گرفت و رهبران ناراضی پیمان ورسای را در سال ۱۹۱۹ امضا کردند. پایان جنگ با ورشکستگی کامل اقتصادیِ آلمان همراه بود. آدولف هیتلر جوان در آن دوران احساس میکرد دولت آلمان به آنها خیانت کرده و این احساس سرآغاز تلاش هیتلر برای رسیدن به قدرت بود.
قسمت 3 : سه شنبه سیاه در سال ۱۹۲۹ که منجر به ورشکستگی و سقوط والاستریت در ایالات متحده شد، جهان را در اندوه و حیرت فرو برد اما این بحران پشتوانهای را که هیتلر برای ابلاغ پیام خود بدان نیاز داشت در اختیار او گذاشت. در سمت دیگر در روسیه یوزف استالین با پاکسازیهای خونین، قدرت کامل را در دست گرفته بود و ژاپن هم در مسیر تسلط بر آسیا قرار داشت. در این فرصت هیتلر ارتش را بازسازی کرد و شروع به تقاضا برای بازپسگیری سرزمینهایی کرد که آلمان در معاهدهی ورسای از دست داده بود. متفقین با وجود هشدارهای چرچیل در مونیخ مجبور به عقبنشینی شدند.
قسمت 4 : هیتلر قولی را که در معاهدهی مونیخ داده بود زیرپا میگذارد و سراسر چکسلواکی را میخواهد و این در حالی است که انتقادهای چرچیل با صدای بلند از دولت باعث شده، او به حاشیه برود. استالین و هیتلر پیمان صلح امضا میکنند؛ پیمانی که باعث حیرت جهان میشود. هنگامی که هیتلر به لهستان تجاوز میکند، افکار عمومی جهان طرفدار جنگ هستند و چرچیل این باربه عنوان نخسات وزیر به قدرت میرسد. وقایع دیگر به این شکل است که هیتلر به استالین خیانت میکند و به شوروی حمله میکند. «هیدکی توجو» در ژاپن نخست وزیر میشود و علیه سلطهی آمریکا در فیلیپین دست به اقدام میزند. فرانکلین روزولت هم با تحریم نفتی پاسخ میدهد و با این کار ژاپن و آمریکا را در آستانهی جنگ قرار میدهد
قسمت 5 : در «پرل هاربر» آمریکا از طرف ژاپن مورد حمله قرار میگیرد و این موضوع آمریکا را به مناقشه میکشاند. ژنرال «داگلاس مک آرتور»، از فیلیپین بیرون رانده میشود و آلمانیها در آستانهی فتح مسکو از زمستان روسیه شکست میخورند. نازیها و هیتلر هم به نابودی سازمان یافتهی یهودیها در اروپا ادامه میدهند. از طرفی متفقین به یک پیروزی عظیم در نبرد «میدوِی» دست پیدا میکنند و نخست وزیر «توجو» و نیروهای ژاپنی را شکست میدهند. ژنرال «جورج پاتون» نیز با حمله به سیسیل، زمینه را برای سقوط بنیتو موسولینی، دیکتاتور ایتالیا فراهم کرده.
قسمت 6 : استالین، چرچیل و روزولت در تهران با همدیگر دیدار میکنند و دربارهی حمله به اروپا از غرب به تبادل نظر میپردازند. پیاده شدن در «نُرماندی» کلید میخورد و تردیدهای هیتلر، پیروزی متفقین را در سواحل نرماندی رقم میزند. هیتلر میخواهد از پشت ضدحمله کند اما با وجود ژنرال پاتونف مجبور میشود با تانکهای خود عقبنشینی کند. در ایتالیا موسولینی، عاقبت وحشتناکی پیدا میکند و هیتلر مصمم است جلوی وقوع اتفاقی مشابه را برای خودش بگیرد. هنگامی که نیروهای ارتش سرخ در نزدیکی برلین هستند هیتلر خودش را میکشد و جنگ در اروپا تمام میشود. رییس جمهور جدید «هری ترومِن»، با استالین و چرچیل ملاقات میکند و دربارهی یک تصمیم وحشتناک مذاکره میکنند. سی سال جنگ سرانجام به پایان رسیده اما مناقشات بعدی در راهند.